لطف خدا بيشتر از جرم ما است
ماه مبارك رمضان ماه دعا و مناجات عبد با معبود است. ماهي كه دعاهاي زيادي در آن وارد شده مانند ابوحمزه، افتتاح و... . علاوه بر اين دعاهاي ماثور از ائمه دريايي از معارف عميق الهي را در خود دارند كه بنده مي تواند با تدبر در آن ها از اين درياي بي كران بهره ها ببرد. آنچه در ذيل مي خوانيد قسمت نهم تفسير دعاي ابوحمزه ثمالي است كه به بررسي قسمت پنجم از مرحله هفتم اين دعا يعني قصد مي پردازد.
از زشتي ما با زيبايي خود درگذر
فتجاوز يا رب عن قبيح ما عندنا بجميل ما عندك، پس اكنون كه اين را يافته ايم و به اين شناخت ها رسيده ايم، از بدى هاى ما به وسيله خوبى هايى كه در نزد خود توست در گذر و از آنچه ما فساد به بار آورده ايم كفاره بده.
كدام جهل و بى خبرى است كه دهش تو آن را در بر نمى گيرد. كدام زمانى است كه از صبر و حلم تو درازتر باشد.
تو با دهش خويش ما را به آگاهى مى رسانى و با حلم خويش ما را در زمان مى سازد و به تدريج آماده مى كنى.
خدا مي داند حفظ قرآن، چه قدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهي، مدخليّت دارد... ما آن گونه كه بايد و شايد از قرآن، استفاده نمي كنيم!
آيت الله بهجتہ(رحمه الله عليه)
باران كه مي بارد ، زمين وتمام طبيعتش با آغوشي باز به استقبال آن مي روند؛ رعد وبرق وبادهاي تندش را هم به جان مي خرند، چون مي دانند به زحمتش مي ارزد.قرار است نفسي تازه كنند،رشدي آغاز كنند وتحولي نودرافتد.
طبيعت با باران مشكلي ندارد،چون خود را به خداي باران سپرده و به او اعتماد وبينشي ژرف دارد،ولي برخي ظاهربين ممكن است زبان به گلايه بگشايند كه چه وقت باريدن بود ما امروز مسابقه داشتيم،مي خواستيم خوش باشيم ودل به طبعت بزنيم.
حكايت ما آدم ها در برابر دستورات باراني خدا هم چنين است؛خواسته هايي كه ما را به تعالي مي رساند وزنجيرهاي سنگين زندگي را از پاي ما مي گشايد .
عده اي دل به خدا سپرده و بي چون و چرا خود را آماده اجراي آن مي كنيم، گروهي ديگر،دنبال تبصره و شايد و احتمال هاي عجيب و غريبيم كه خود را زير اين باران قرار ندهيم ودسته اي هم هستند كه قيد هر چه باران وتميزي را مي زنند .به گمان خود حاشيه امن و عافيت براي خود برمي گزينند وكاري به اين كارها ندارند.
ماه خدا ،ماه بارش رحمت ورضوان الهي است.دعوت مان كرده اند به تغيير جزئي در برنامه زندگي.قرار است كمي از عادت هاي خود فاصله بگيريم.نتيجه اش رهايي وسعادتمندي است. ماييم وفرصت ها ودعوت نامه اي كه ما را به زندگي بهتر وآرامش ماندگار تر فرا مي خواند.مي باليم يا مي ناليم؟
شما هم ديشب گرگيعان رفتيد؟
يكي از اين مراسم كه هرساله با فرا رسيدن نيمه ماه مبارك رمضان و در شب تولد كريم اهل بيت حضرت امام حسن مجتبي(ع) برگزار ميشود جشن گرگيعان است.
اين جشن مختص كودكان است و عموماً در شهرهاي جنوبي استان خوزستان و در بين مردم عربزبان اين استان اجرا ميشود.
اجراي مراسم گرگيعان
در شب پانزدهم ماه مبارك رمضان و پس از افطار كودكان با پوشيدن لباسهاي محلي از جمله دشداشه براي پسران و عبا براي دختران به دستههاي چند نفره تقسيم ميشوند و در محلههاي خود به راه ميافتند.
اين كودكان در ضمن حركت خود از خانهاي به خانه ديگر به محض رسيدن به درب هر خانه شعر گرگيعان و گرگيعان و اجينه و اجينه حل اكيس و انطينا (ما آمديم- كيسه را بازكن و شريني بده) را سروده و از صاحب خانه طلب شيريني و عيدي ميكنند.
پس از گرفتن شيريني از صاحب خانه نيز براي تشكر از وي سرود گرگيعان و گرگيعان – الله ايخلي اوليدكم ( خدا بچههايتان را نگه دارد ) را سر ميدهند و به خانه بعدي قدم ميگذارند.
اين مراسم تا زماني كه كودكان همه دربهاي خانههاي محله را زده و شيريني بگيرند ادامه مييابد.
از سوي ديگر بزرگترها با علم به اين مراسم كهن از شب قبل شيريني يا عيدي بچهها را آماده كرده تا محض اينكه درب خانه را بزنند آنها را با دست پر بدرقه كنند.
اعتقاد مردم در خصوص گرگيعان
مصادف شدن جشن گرگيعان با شب ولادت امام حسن مجتبي سبب شده است تا بسياري از مردم ريشه اين رسم قديميرا به تولد امام حسن مجتبي (ع) و خوشحالي رسول خدا(ص) براي تولد اولين نوهاش بدانند.
بر اين اساس اعتقاد براين است كه مردم با گفتن “قرة عين”به درب منزل حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) رفته تا تولد سبط اكبر را به آنها تبريك بگويند.
همين نيز زمينهاي براي برگزاري جشن نيمه ماه رمضان شد جشني كه تا امروز نيز ادامه دارد و هرساله با فرا رسيدن نيمه ماه مبارك رمضان برپا ميشود.
گرگيعان در كشورهاي ديگر
مراسم گرگيعان علاوه بر استان خوزستان در برخي ديگر از كشورهاي عربي نيز اجرا ميشود.
مردم عراق اين مراسم را با عنوان ماجينه ميشناسند، كويتيها به آن قريقعان ميگويند، در بحرين اين مراسم با نام “قرقاعون” و در قطر نيز با نام “قرنقعوه” شناخته ميشود.
عمانيها نيز با گفتن “قرنقشوه” و اماراتيها با “من حق الليله” به استقبال مراسم گرگيعان ميروند.
منبع : http://www.tabnak.ir/fa/news/333636/گرگيعان-جشن-نيمه-رمضان-خوزستاني
انتظارات امام حسن(عليه السلام) از شيعيان
نوشتاري كه پيش رو داريد بيان برخي انتظارات و توصيه هاي امام حسن مجتبي(عليه السّلام) است به امت اسلامي بخصوص شيعيان و كساني كه خواهان دستيابي به هدايت الهي و صراط مستقيم هستند. با هم اين مطلب را كه از سايت تبيان انتخاب شده، از نظر مي گذرانيم.
1- خدا محوري
از مهمترين انتظاراتي كه تمام انبيا و اوليا از بندگان خدا، داشته اند و دارند اين است كه مردم در كارها و رفتارها خدا محور باشند و رضايت الهي و خداوندي را در تمام امور، محور و اساس قرار دهند.
امام حسن مجتبي(عليه السّلام) نيز كه خود خدامحور و سراپا اخلاص بود، از امت اسلامي و شيعيان خويش انتظار دارد كه رضايت الهي را محور فعاليت خويش قرار دهند. اين توقع را گاه با بيان زيان مردم محوري و خارج شدن از محور رضايت الهي ابراز مي دارد، آنجا كه فرمود: «من طلب رضي الله بسخط الناس كفاه الله امور الناس و من طلب رضي الناس بسخط الله و كله الله الي الناس؛ (1) هر كس رضايت خدا را بخواهد هرچند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم كفايت مي كند و هر كس كه با به خشم آوردن خداوند، دنبال رضايت مردم باشد، خدا او را به مردم وامي گذارد.»
حضرت گاه فوائد خدا محوري و در نظر گرفتن رضايت الهي را به زبان مي آورد و مي فرمايد: «انا الضامن لمن لم يهجس في قلبه الا الرضا ان يدعو الله فيستجاب له(2) من ضمانت مي كنم براي كسي كه در قلب او چيزي نگذرد جز رضا ]ي خداوندي[، كه خداوند دعاي او را مستجاب فرمايد.»
راوي از حضرت امام حسن(عليه السّلام)اين مهم را چنين نقل مي كند: امام حسن روز عيد فطر بر گروهي از مردم گذر كرد كه مشغول بازي و خنده بودند، بالاي سر آنها ايستاد و فرمود: «اتن الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه فيستبقون فيه بطاعته الي مرضاته فسبق قوم ففازوا و قصر آخرون فخابوا؛(3) به راستي، خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه براي خلق قرار داده است تا به وسيله طاعت او براي جلب رضايت خداوند بر يكديگر سبقت گيرند. مردمي سبقت گرفتند و كامياب گشتند و ديگران كوتاهي كردند و ناكام ماندند.»
رسيدن به رضايت الهي آرزوي تمام انبيا بود.لذا در روايت آمده است كه «موسي(عليه السّلام) عرض كرد: خدايا! مرا به عملي راهنمايي كن كه با انجام آن به رضايت تو دست يابم. خداوند وحي كرد كه اي فرزند عمران! رضايت من در سختي و گرفتاري تو است كه طاقت آن را نداري. موسي به سجده افتاد و مشغول گريه شد...، سرانجام وحي شد كه اي موسي! رضايت من در رضايت تو به قضا و تقديرات من است.»4(
امام حسن ـ عليه السلام ـ داراي قلبي پاك و رئوف نسبت به دردمندان و تيره بختان جامعه داشتند و با خرابهنشينان دردمند و اقشار مستضعف و كمدرآمد همراه و همنشين ميشدند و دردِ دلِ آنها را با جان و دل ميشنيدند و به آن ترتيب اثر ميدادند، و در اين حركت انساندوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند نيز هيچگاه هر ضعيف، ناتوان و درمانده، نااميد از درب خانه آن حضرت برنميگشت، حتّي خود ايشان به سراغ فقرا ميرفتند و آنها را به منزل دعوت ميكردند و به آنها غذا و لباس ميدادند .
1. امام حسن ـ عليه السّلام ـ تمام توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه به كار ميگرفت و اموال فراواني در راه خدا ميبخشيد، مورّخان و دانشمندان در شرح حال زندگاني پر افتخار ايشان، بخششهاي بيسابقه و انفاقهاي بسيار بزرگ و بينظيري ثبت كردهاند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايي خود را در راه خدا خرج كردند و سه بار نيز ثروت خود را به دو نيم كردند و نصف آن را براي خود و نصف ديگر را در راه خدا به فقرا بخشيدند.
2. از ابن شهر آشوب روايت شده كه روزي امام حسن ـ عليه السّلام ـ بر جمعي از گدايان گذشت كه پارهاي چند از نان خشكها را بر روي زمين گذاشتهاند و ميخورند، چون نظر ايشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت كردند و حضرت از اسب پياده شدند و فرمودند: خدا متكبّران را دوست نميدارد و با ايشان نشستند و از طعام ايشان تناول كردند و سپس از همه گدايان خواستند كه براي صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت بر ايشان طعامهايي نيكو حاضر ساختند و به لباسهاي فاخر همه آنها را مزيّن ساختند.
3. تاريخ از بخشندگيهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ داستانهاي فراوان به ياد دارد مثلاً روزي عربي به نزد ايشان آمد و درخواست كمك كرد و امام دستور دادند كه آنچه موجود است به او بدهند و قريب ده هزار درهم موجود را به آن اعرابي بخشيدند.
4. نسبت به كرامتهاي امام حسن ـ عليه السّلام ـ داستانهاي زيادي در تاريخ آورده شده است كه جاي ذكر همه آنها نيست. امّا وقتي از خود امام پرسيدند، چرا هرگز سائلي را نااميد برنميگردانيد؟ فرمودند: من هم به درگاه خدا سائلي هستم و ميخواهم كه خدا محروم نسازد و شرم دارم كه با چنين اميدي سائلان را نااميد كنم. خداوندي كه عنايتش را به من ارزاني ميدارد، ميخواهد كه من هم به مردم كمك كنم،5 لذا به خاطر اين بخشندگيها و كارهاي نيكويي كه از امام حسن ـ عليه السّلام ـ در مسير خير، احسان و كمك به طبقات درمانده و نيازمند انجام ميگرفت و آنچه را كه داشت به آنها ميبخشيد باعث شده كه به ايشان كريم اهل بيت گفته شود. پس با توجه به كرامتها و بخششهاي كمنظير و گاهي بينظير آن امام بزرگوار لقب «كريم» برازنده آن حضرت است. البته بايد توجه داشت كه همه ائمه نور واحد هستند و همه داراي تمام فضايل و كرامات هستند. هر چند كه شرايط زمان و مكان در بروز و برجستهتر شدن برخي از اوصاف آنها دخيل بوده است.
تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان
________________________________________
منابع:
[1] . زماني، احمد، حقايق پنهان، نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ اوّل، سال 1375، ص 268.
[2] . قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1374، قم، ج1، ص 417 ـ پيشوايي، مهدي، سيره پيشوايان، نشر مؤسسه تحقيقاتي امام صادق، چاپ دوّم، 1374، ص 90.
[3] . مجلسي، محمد باقر، جلاء العيون، نشر انتشارات علميه اسلاميه، ص 241.
[4] . شيخ عباس، قمي، منتهي الآمال، پيشين، ص 418.
[5] . قرشي، باقر شريف، زندگاني امام حسن ـ عليه السّلام ـ ، ترجمه فخر الدين حجازي، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، 1376، ص135.
ابتدا يادداشتي منتسب به سايت الف دست به دست چرخيد كه «ماه عسل» را متهم به حمايت از برنامه هاي تبليغي تلويزيون مي كرد:« برنامه ماه عسل يكي از پر بيننده ترين برنامه هاي ماه مبارك رمضانه اما بعضي از قسمت هاي آن باعث انتقاد از آقاي عليخاني ميشه. و باعث ميشه كه بيننده ها فكرشون به جايي بره كه اين برنامه از اسپانسرهاي نامريي يا تبليغ غير مستقيم براي بعضي شركتها بشه. انتخاب كساني به عنوان مهمان كه جايزه قرعه كشي ميليوني برده اند، شركت هايي كه اخيرا در تلويزيون تبليغ مي كنند و هر هفته بصورت مستقيم از تلويزيون برندگان خودرا انتخاب مي كنند. »
امام مجتبي عليه السلام بعد از مدتي رويارويي با معاويه، دست از حكومت و جنگ كشيدند و به مدينه قدم فرما شدند؛ اما اين سكون و سكوت، ناشي از نداشتن شجاعت و نداشتن قدرت كلام نبود. در اينجا ميخواهيم قدري از شجاعت و قدرت كلام سبط پيمبر عليه السلام باز گوييم و درسي براي زندگي خود بگيريم.
امام مجتبي عليه السلام در زمره اهل بيت عليهم السلام و كساني است كه در راه خدا از هيچ جهادي عقب نمي نشينند. از طرفي ميدانيم كه ايشان جزو معصومان است و "ترس" و "فرار از جنگ" از ساحت آنها دور است.در دوران آن حضرت اتفاقات فراواني افتاد كه شجاع بودن آن پاك سرشت را در مقابل چشم مردم قرار داد. مثلاً امام حسن عليه السلام جزو فرماندهان لشكر در جنگ صفين بود؛ شجاعت ايشان در نبرد باعث شد اميرالمۆمنين عليه السلام نسبت به جان او مراقبت كند تا نسل رسول خدا صليالله عليه و آله باقي بماند.
اما بعد از امضاي پيمان با معاويه، امام مجتبي عليه السلام حكومت را رها كرده، به مدينه رفتند و تا آخر عمر به عهدنامه خود وفادار ماندند. اين چنين شد كه شير بيشه شجاعت و فرزند شير خدا بر طبق وظيفه الهي خود به جنگ با معاويه خاتمه دادند زيرا جنگيدن ضرري بيشتر از صلح متوجه اصل اسلام مينمود. سبط پيمبر عليه السلام با اينكه در شجاعت و جنگاوري چيزي كم نداشت، به خاطر مصلحت دين، تهمت ها را به جان خريد و دست از جنگ كشيد.