غصه هايت كه ريخت، تو هم همه را فراموش كن
دلت را بتكان
اشتباهايت وقتي افتاد روي زمين
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لاي اشتباه هايت، يك تجربه را بيرون بكش
قاب كن و بزن به ديوار دلت …
دلت را محكم تر اگر بتكاني تمام كينه هايت هم مي ريزد و تمام آن غم هاي بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهايت …
باز هم محكم تر از قبل بتكان
تا اين بار همه آن عشق هاي بچه گربه اي هم بيفتد !
حالا آرام تر، آرام تر بتكان تا خاطره هايت نيفتد تلخ يا شيرين، چه تفاوت مي كند؟ خاطره، خاطره است بايد باشد، بايد بماند …
كافي ست؟
نه، هنوز دلت خاك دارد
يك تكان ديگر بس است
تكاندي؟
دلت را ببين
چقدر تميز شد… دلت سبك شد؟
حالا اين دل جاي “او”ست دعوتش كن اين دل مال “او”ست… همه چيز ريخت از دلت، همه چيز افتاد و حالا و حالا تو ماندي و يك دل يك دل و يك قاب تجربه يك قاب تجربه و مشتي خاطره مشتي خاطره و يك “او”…
خـانه تـكاني دلـت مبـارك
اربعين نبوي بانوي ما يا زهرا
انبيا آرزوي شيعه شدن مي كردند
تا كه از نام تو گيرند صفا يا زهرا
تربت چادر تو در بر مهدي باقيست
ناله دارد كه تو و كوچه چرا يا زهرا
هر چه داريم از آن دست شكسته داريم
به خدا مادري ات بوده بجا يا زهرا
با همان پهلوي بشكسته دعايم كردي
كه شدم سينه زن كرب و بلا يا زهرا
تا گره وا شود از كار، خميني مي گفت
سينه و پهلو عشاق شما زخمي بود
بسكه بودند به يادت شهدا يا زهرا
كي شود يار سفر كرده ي تو برگردد
تا بياييم مدينه به نوا يا زهرا
دم بگيريم بياييم كنار قبرت
جان خود را بنماييم نثار قبرت
بچه ها معمولا توي خوابگاه حوصله درست كردن شام را ندارند .برايشان كوكو سيب زميني درست مي كنم با گوجه و خيار شور تزيينش مي كنم و مي روم تا يك شب به ياد ماندني برايشان بسازم.دور سفره بچه ها از هر دري مي گويند.يكي از بچه ها كه به شدت دنبال كار مي گردد با شماره تلفن يك اگهي روزنامه اي تماس مي گيريد.شماره اي كه چند نفر قبل از او هم تماس گرفته اند .مرد جواني گوشي را بر ميداردوشرايط كار در شركت را بر ميشمارد:
خانم
بايد دست تايپت تند باشه و كار با كامپيوترو كامل بلد باشي روابط عموميتم
بالا باشه مجرد باشي ظاهرتم خوب باشه يعني مشتري جلب كن باشه مثلا قد
بلند باشي و لاغر و ...ميفهمي كه چي مي گم ؟
بچه
ها روي دهانشان را گرفته اند تا اقاي خوش اشتهاصداي خنده هاشان را
نشنود.مرد جوان صدايش را ارام مي كند و در ادامه مي گويد:خوب اگه كارتو خوب
انجام بدي شبا خودم مي رسونمت تا پول اژانسم ندي !! تلفن كه قطع مي شود
اتاق از صداي شليك خنده بچه ها منفجر مي شود.به خاطر خنده بچه ها لبخند مي
زنم.
سرم گيج مي رود !چه كسي مردان را تا اين حد وقيح و بي شرم كرده؟چه كسي؟!
الو سلام منزل خداست؟
اين منم مزاحمي كه آشناست
هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است
ولي هنوز پشت خط در انتظار يك صداست
شما كه گفته ايد پاسخ سلام واجب است
به ما كه مي رسد، حساب بنده هايتان جداست؟
الو دوباره قطع و وصل مي شود
خرابي از دل من است يا كه عيب سيمهاست؟
چرا صدايتان نمي رسد كمي بلند تر صداي من چطور؟
خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه مي دهي برايت درد دل كنم
شنيده ام كه گريه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سوي خود تا كه سبك شوم
پناهگاه اين دل شكسته خانه ي شماست
الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ ميزنم ، دوباره ، تا خدا خداست
دوباره ...... تا خدا خداست
قرآن ختم كن،
و پيامبران را شفيعان خود گردان،
و مؤمنين را از خود راضى كن،
و حج و عمره بجا بياور.
پيامبر صلى الله عليه و آله اين را گفتند و مشغول نماز شدند. من صبر كردم تا نماز آن حضرت تمام شد. عرض كردم: يا رسول الله، به چهار چيزى امر كردى كه در هنگام خواب نمى توانم آنها را انجام دهم!
حضرت تبسم كردند و فرمودند:
*وقتى «قل هو الله احد» را سه بار بخوانى گويا ختم قرآن كرده اى،
*و وقتى بر من و پيامبران قبل از من صلوات بفرستى روز قيامت شفيعان تو مى شويم،
*و وقتى براى مؤمنين استغفار و طلب آمرزش كنى همه ى آنان از تو راضى مى شوند،
*و وقتى بگوئى «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر» مثل اينكه حج و عمره بحا آورده اى.
« اللَّهمّ صلِّ على محمّد و آل محمّدٍ الاوصيآء المرضيّينَ وَ صَلِّ على جميع انبياءكَ وَ رُسُلِكَ بأفضل صلواتِك و بارك عليهم بافضل بركاتك وصلّ على اَرواحهِم واَجسادِهم. اللَّهمّ بارك لى فيما اَنعَمْتَ بِه عَلَىَّ حتّى لااَشكُرَ اَحدًا غيرَكَ وَوَسِّع علىَّ في رِزقى يا ذالجلالِ والاكرام، اللَّهمّ ما غابَ عَنّى فلا يغيبنَّ عَنّى عَونكَ وَحِفَظكَ وَما فَقَدتُ مِنْ شَىءٍ فلاتُفقدُنى عَونَكَ عَلَيهِ حتّى لا اَتكلّفَ ما لا اَحتاجُ اِلَيهِ يا ذالجلالِ والاكرامِ »
ترجمه: خداوندا بر محمّد(ص) و آل محمّد (ص) اوصياء برگزيده و بر جميع انبياء و رسولانت به افضل صلوات خود درود فرست و بركت ده بر آنها، به بهترين بركات خود و بر ارواح و اجساد آنها درود فرست. خدايا در آن نعمتي كه به ما عطا كردي بركت ده، تا سپاسگزار كسي غير تو نباشيم و در روزي من وسعت ده. خدايا هر آنچه از من پنهان باشد ولي ياري و حفظ تو پنهان نخواهد بود و اگر چيزي را گم كردم به ياري خودت آن را از من مگير تا بر آن چيزي كه نياز دارم در سختي واقع نشوم اي بزرگوار صاحب قرابت.
در وقت تحويل اين دعا را بسيار بخواند و بعضى سيصد و شصت و شش مرتبه گفته اند:
خداوندا اين سالى جديد است و تو پادشاه ديرينه، مىخواهم از تو را بهترين آن و بهترِ آنچه در اوست و پناه مى برم به تو از شرها و شر آنچه در اوست و كفايت او را مؤنت او و شغل او اى خداى بزرگوار و گرامي داشتن.
فاطمه عليهاالسلام عرض كردند: آن پنج كلمه اى كه جبرئيل آنها را به تو آموخته به من بياموز. فرمودند: يا فاطمه، بگو:
و يا آخر الآخرين
و يا ذا القوه المتين
و يا راحم المساكين
و يا ارحم الراحمين.
[ مسند فاطمة عليهاالسلام سيوطى: ص 25 ح 7.]
1- شب ازدواج و ستودن شوهر
حضرت زهرا عليها السلام در لحظه هاى آغازين زندگى ، لب به ستايش شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:
حديث 101 :
1- اضحى الفخار لنا و عز شامخ
(1- افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در ميان فرزندان ((عدنان )) سربلند شديم.
2- تو به بزرگى و برترى رسيدى و از همه آفريده ها والاتر شدى و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.
3- منظورم ((على )) است، بهترين كسى كه گام بر خاك نهاده است، بزرگوار و داراى احسان و نيكى.
4- والاييهاى اخلاقى و بزرگى ها از آن اوست، تا آنگاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند)
2- استفاده از جاذبه ي شعر در تربيت كودك
حضرت زهرا عليها السلام آنگاه كه كودكان خود را به بازى مى گرفت ، و به تربيت روحى و پرورش جسمى عزيزان خود مى پرداخت ، در قالب زيباى اشعار اديبانه مى فرمود:
حديث 102 :
1-اشبه اباك يا حسن
(1- حسن جان ! مانند پدرت على (عليه السلام ) باش و ريسمان را از گردن حق بردار.
2- خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن)
و آنگاه كه امام حسين (عليه السلام ) را بر روى دست نوازش مى كرد، مى فرمود:
(حسين جان تو به پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله شباهت دارى و به پدرت على (عليه السلام ) شبيه نيستى .)
امام على (عليه السلام ) سخنان فاطمه عليها السلام را مى شنيدند و لبخند مى زدند (200).
************
200- مناقب شهر آشوب ج 3 ص 389: ابن شهر آشوب (متوفاى 588 هجرى ).
2.مسند احمد ج 6 ص 283: احمد بن حنبل (متوفاى 241 هجرى ).
3.كتاب عوالم ج 11 ص 619: علامه بحرانى اصفهانى.
4.بحارالانوار ج 43 ص 286: علامه مجلسى (متوفاى 1110 هجرى ).
5.فتح البارى : ج 8 ص 97: ابن حجر عسقلانى شافعى (متوفاى 258 هجرى ).
6.فضائل خسمه ج 3 ص 21: علامه فيروز آبادى (متوفاى 1410 هجرى ).
راستي بهشت آدمها كجاست؟
اين سوال را اگر از ما بپرسيد خواهيم گفت: بهشت در چند قدمي شماست.
مگر نه اينكه در بهشت دروغ روا نيست؛ مگر نه اينكه در بهشت تعدّي و جور نيست؛ مگرنه اينكه در بهشت حرف اول و آخر را عشق به خدا مي زند و بس؛ و مگر نه اينكه...
در همين دنيا عده اي هستند كه حتي براي يك بار هم حاضر نيستند ولو به شوخي و گزاف، لب به دروغ باز كنند، يا اينكه سر سوزني به كسي ستم ورزند؛ عده اي كه جز براي رضايت خدا قدم بر نمي دارند و جز براي خدا سخن نمي گويند.
مي نشينند براي رضايت خدا؛ برمي خيزند براي رضايت خدا؛ دوست مي دارند براي رضايت خدا؛ دشمن مي دارند براي رضايت خدا ...
مگر بهشت معهود چيزي جز رضايت محبوب و لذتي جز انس و تقرب با معشوق است.
پس چرا ما آدمها نقد را رها كرديم و دل در گرو نسيه داديم.
آري در اينجا هم مي توان بهشتي ساخت دنيايي و دنيايي ساخت بهشتي.
مي توان در دار دنيا به ديدار دلدار اميد داشت و دنيا را روزنه اي به سوي بهشت انگاشت.
پس در دنيا باشيد ولي با دنيا نباشيد؛ در دنيا زندگي كنيد و لي از دنيا بگذريد تا به بهشت درآييد.
(لطفا ادامه ماجراي آدمها و بهشتشان را از اينجا بشنويد)
وقتي به كتابهاي لغت مراجعه ميكنيم تا ما را در شناختن واژه تبرج ياري كنند ميبينيم كه آنها به ريشه اين كلمه كه واژه برج است اشاره دارند به مفهوم نماياندن چيزي كه بايد پوشيده باشد و اساساً به چيزهايي گفته ميشود كه بين چيزهاي ديگر زودتر ديده ميشوند و به چشم ميآيند؛ مثلا بروج به همه ستارگان گفته نميشود بلكه به ستارگاني اطلاق ميشود كه پرنورترند و در ميان ستارگان زودتر ديده ميشوند...
وقتي به كتابهاي لغت مراجعه ميكنيم تا ما را در شناختن واژه تبرج ياري كنند ميبينيم كه آنها به ريشه اين كلمه كه واژه برج است اشاره دارند به مفهوم نماياندن چيزي كه بايد پوشيده باشد و اساساً به چيزهايي گفته ميشود كه بين چيزهاي ديگر زودتر ديده ميشوند و به چشم ميآيند؛ مثلا بروج به همه ستارگان گفته نميشود بلكه به ستارگاني اطلاق ميشود كه پرنورترند و در ميان ستارگان زودتر ديده ميشوند.