آرشیو
طراح قالب
Tebyan

چه زيبا بود فرياد من و تو

 ميان كوچه ها در زير رگبار

صداي خشم بي اندازمان بود

تمام حرف هاي روي ديوار

چه زيبا بود بند وحدت ما

 كه با آن دست شب را بسته بوديم

به فكر پر زدن بوديم و رفتن

اگر چه مثل مرغي خسته بوديم

چه زيبا بود شب هايي كه لب ها

 پر از بوي گل ِ تكبير مي داد

شبي كه مشت هاي بسته ي ما

 به تنهايي حريف تير بودند

چه زيبا بود شب را خواب كردن

تمام برف ها را آب كردن

چه زيبا بود در تاريكي شب

 نگاهي بر گل ِ مهتاب كردن

چه زيبا بود و زيباتر  از آن ها

 كه يك امروز زيبا را بسازيم

همه با ياد آن هايي كه رفتند

بهار سبز فردا را بسازيم


برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 260508
تعداد نوشته ها : 199
تعداد نظرات : 4
Rss